زمانی که فصل درو و برداشت محصولات کشاورزی بود ، و همه ن و دختران روستا همراه مردان میرفتند برای خوشه جمع کردن . مادرم قسم خورد که این شهید بزرگوار را در اوج گرما و سنگینی کار درو کردن مشاهده کردم که روزه گرفته بود بعد جالب اینه که با وجود روزه بودن کلمن آب هم همیشه همراه خودش سر زمین می آورد و وقتی به قول مادرم از شهید محمدرفیع پرسیده که عموجان تو که روزه میگیری توی این شرایط چرا آب همراه خودت میاری . و شهید اینطوری جواب داده بود ؛ آب همراه خودم می آورم اگر رهگذری پیش من آمد شاید تشنه باشد و از من آب بخواهد
ای حیات! با تو وداع می کنم، با همه ی مظاهر و جبروتت. ای پاهای من! می دانم که فداکارید! و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت_صاعقه وار_ به حرکت در می آیید; اما من آرزویی بزرگ تر دارم.
شهید دکتر چمران
درباره این سایت